کاش بارانی ببارد قلبها را تر کند
بگذرد از هفت بند ما صدا را تر کند
قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها
رشته رشته مویرگهای هوا را تر کند
بشکند در هم طلسم کهنه ی این باغ را
شاخه های خشک بی بار دعا را تر کند
مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت
سرزمین سینه ها تا نا کجا را تر کند
چترها تان را ببندید ای به ساحل مانده ها
شاید این باران که می بارد شما را تر کند
اییز را دوست دارم
پاییز فصل هزاران رنگ است
پاییز می گوید کهنگی ها را باید دور ریخت
پاییز به من آموخت باید نو شد نو دید نو خواند و نو نوشت
پاییز به یادم می آورد برای دیدن رقص گلها در بهار باید ایستاد
پاییز می آموزد حتی عریان هم میتوان با سرما ؛ طوفان ؛ باد ؛ باران در نوردید
پاییز ایمان دارد که بهار در راه است
پاییز باور دارد بهار نو می آید نو تر از قبل
پاییز شاید می اندیشد چه میشد اگر همه نو میشدند...
ادامه مطلب ...