غمکده عشق

شعر و مطالب عاشقانه

غمکده عشق

شعر و مطالب عاشقانه

سوسک

بهانه بود


دلم بغل می خواست


سرد بودنم را

بگذار پای

گرم بودنت با دیگران...



سخت ترین کار دنیا

بی محلی کردن به کسیه که

با تمام وجود دوسش داری...........


بدترین درد آن است

که برای توقف ریزش دانه های اشکت

لبخند بزنی.....


راست مى گفت:آدم باگذشتى بود....،

ازمن هم گذشت......


اشتباه من این بود که کسی رو پاشوره میکردم

که از تب عشق یکی دیگه داشت میسوخت.


گفت :دوستت دارم...

هر چی گشتم مثه تو پیدا نشد...

گفتم :خوب گشتی؟؟؟

گفت :اره

گفتم :اگه دوستم داشتی نمی گشتی.

"زیادے" دوستـــت داشتم!!!!

میدانـــے اشتباه از کجاست؟؟؟؟

از تو نیــست!!!!

اشتباه از "مــن" است...

هر جا رنجیـــدم به رویت نیاوردم

"لبخنـــد" زدم

فکر کردے درد نداد

"محکــــم تر" زدے..


ادامه مطلب ...

با همه چیز کنار امده ام                           

جزباورجمله اخر تو ..                               

چیزی بینمون نمونده...!!!


بزرگترین اشتباهم این بود که التماس کردم بمانی...          

نمی  ارزید دیرفهمیدم ...                                   


محبتت را نثار کسی کن که لایق آن باشد نه تشنه آن            

زیرا هر تشنه ای روزی سیراب می شود....


اگه اشغالی حداقل قابل بازیافت باش  ...!!               


شمارش که می بینی دلت میریزه                                   

خوشحال نباش ...                                           

شاید زنگ زده فقط اهنگ بیشوازت رو گوش کنه                  

ادما تا این حد نامردن.....!!!                                 


 اگه بهش زنگ میزنی رد میکنه..                             

یعنی تاریخ انقضای تو تو دلش تموم شده..                       

این قانونه....!!!                                        

با قانونه ادما نجنگ...!!!                                 

غرورت له میشه...

ادامه مطلب ...

وقتی تمام راه را آمدم 

وقتی تا تو هیچ نمانده بود

چقدر دیر یادش آمد خدا 

که ما قسمت هم نبودیم!


ادامه مطلب ...

دردناک ترین جای قصه اونجاست که برات ارزوی خوشبختی میکنه

به رویت نیاوردم

اما

از همان جایی که به جای "تو" گفتی"شما"

فهمیدم پای او در میان است..........


انقدر موهایم را کوتاه خواهم کرد

که

خاطر انگشتانت را از یاد ببرند........


بعد از تو عادتم شده فقط خوردن قهوه ی تلخ

بی چاره من

یادت با من چه کرده

که برای فراموش کردن شیرینی عشقمان


به هر چیزی چنگ میزنم....


میدونی زشتی عشق مون کجا بود...

اونجایی که روز اخر به جای یادگاری

دستمو گذاشتی تو دستت رفیقت گفتی بچه خوبیه..

دلم میخواست بگم

بی غیرت این همون دستیه که تا یه روز پیش

تو دستای تو بود

وقت رفتن حراجم کردی

انصاف نبود



نه پیشانی من به لبهای تو رسید ،

نه لیاقت تو به احساس من ...

چیزی به هم بدهکار نیستیم،

هر دو کم آوردیم...


ادامه مطلب ...

وقتی بهت میگه : جات خالیه ....

نگو دوستان به جای ما!شاید منتظر اینه که بگی :

جامو نگهدار ؛ زود میام ... !!


دل خوش نباش از این که هر روز با یکی هستی ...


این که هر کسی می تونه با تو بودن را تجربه کنه ...

نشان از بی لیاقت بودن توست ، نه چیز دیگر . . . . . .!



دنبال کسی نیستم که وقتی میگم میرم بگه:


" نرو "

کسی رو میخوام که وقتی گفتم میرم بگه:


"صبر کن منم با هات بیام , تنها نرو"




  تو همیـــشه میگفتـــــی :

   مـــــــن ، یه تار موی تو را به هیچ کس نمیــــــدهم!

    اینقدر تار های موی من را به این و آن دادی تا کچــــل شدم 

    حـــــــالا برو دســـــت از سر کچلم بردار...



وقتی گند زدی ب زندگی طرفو رفتی..

.حداقل وقت رفتن دهنتو ببند

نگو مواظب خودت باش قسمت نشد......!


ادامه مطلب ...


 من ،


با کناری ات،


کنار نمی آیم !!!!


کنار می روم ……

ادامه مطلب ...


همه گفتن:عشقت داره بهت خیانت می کنه!

گفتم:می دونم!

گفتن:این یعنی دوستت ندارهاااا!

گفتم: می دونم!

گفتن:احمق یه روز میذاره میره تنها میشی !

… گفتم:می دونم!

گفتند:پس چرا ولش نمی کنی..؟!

گفتم:این تنها چیزیه که نمی دونم



 برای خیانت ، هزار راه هست،


اما هیچ کدام به اندازه تظاهر به دوست داشتن کثیف نیست

تنهاییم را به گردن هیچکس نمی اندازم ،

گردن هیچکس تاب این همه سنگینی را ندارد !!!


    دروغ می گفت........

دیگری را دوست می داشت...

      بارها از او پرسیدم دوستم داری می گفت:آری

آخر از پای شکیبایی افتادم گفتم راستش را بگو هرچند هم که سخت باشد تو را خواهم بخشید......

آیا پای یکی دیگر در میان است؟

کمی چرب زبانی کرد و در آخر گفت: آری

گفتم تو سال ها به من دروغ گفتی این بار من به تو دروغ می گویم:

                       تورا هیچ وقت نخواهم بخشید

ادامه مطلب ...


اسمت چه بود؟؟!

می خواهم

تمام بن بست های

زندگی یم را

به نامت بکنم...

ادامه مطلب ...

من یک غریبه دیروز آشنای امروزوفراموش شده فردایم درآشنایی امروز می نویسم تادرفراموشی فردا یادم کنی

چقدر این دوست داشتن های بی دلیل خوب است....

درست مثل همین باران...که بی سوال...

فقط میبارد ...ارام ...شمرده شمرده...فقط میبارد...

چقدر این دوست داشتن های بی دلیل خوب است


موضوع غم انگیز در خصوص زندگی ، کوتاه بودن آن نیست...

بلکه غم انگیز آن است که ما زندگی را خیلی دیر شروع میکنیم!!!
.

داره بارون میاد کوچه بازم لبریزه احساسه
هنوزم نم نم بارون صدای ما رو میشناسه

همین دیروز بود انگار تو با من تو همین کوچه
میگفتی زندگی وقتی تو با من نیستی پوچه

آهای بارون پائیزی کی گفته تو غم‌انگیزی
تو داری خاطراتم رو تو ذهن کوچه می‌ریزی

.
از میان دو واژه انسان و انسانیت ....


اولی در میان کوچه هــا و .....


و دومی در لابه لای کتابها سرگردان است ...


.
من از طرز نگاه تو امید مبهمی دارم،
نگاهت را مگیر از من
که با آن عالمی دارم...!


یک حس عجیب ، یک غزل ، بارانی

غمهای بزرگ یک بغل ، بارانی

هر روز به روی ریل بی تابی ها

درگیر هزار و یک شتل ، بارانی

از کودکیش چقدر دور است اما

عاشق شدنش چه بی محل ، بارانی

ای کوچه ی خاطرات ، من هم بازی

گرگم به هوا ، اتل متل ، بارانی

یک ظهر صدای شیشه ی همسایه

با شیطنت حسن کچل ، بارانی

بعد از گذر تمام آنها امروز

آلوده به ذهن مبتذل ، بارانی