-
اگه به تو نمیرسم
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 23:37
اگه به تو نمیرسم این دیگه قسمت منه نخواستم اینجوری بشه این از بخت بد منه قدر یه دنیا غم دارم اگه نبینمت یه روز چطور دلت اومد بری؟ عاشق چشمهاتم هنوز فکر نمی کردم که یه روز اینجوری تحقیر بشم به جرم دوست داشتن تو اینجوری تنبیه بشم قد یه دنیا غم دارم اگه نبینمت یه روز چطور دلت اومد بری؟ عاشق چشمهاتم هنوز دار و ندارمو می...
-
دوست دارم
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 23:36
ندایی پس کجایی ؟ پس کی پیش من باشه یادته هر شب این موقع ها به هم اس میدادیم یادته صبحا ساعت شیش بیدارم میکردی؟ یادته تو کیش بودی برات گریه کردم تو هم گریت گرفت یادته بهت گفتم ما نمیتونیم با هم باشیم قهر کردی و گریه کردی ؟منم زنگ زدم واز دلت دراوردم !!! ندا اما حالا چی؟ حالا میگی نمیتونی!میگی ما قسمت هم نیستیم میگی...
-
نمی تونم فراموشت کنم
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 23:28
شاید فراموشت شدم،شاید دلت تنگه برام شاید بیداری مثل من،به فکر اون خاطره ها شاید تو هم شب که می شه،می ری به سمت جاده ها بگو تو هم خسته شدی،مثل من از فاصله ها با هر قدم برداشتنت، فاصله بینمون نشست لحظه ای که بستی در رو،شنیدی ، قلب من شکست یادت بیاد که من کی ام،همون که می میره برات همونی که دل نداره برگی بیفته سر راهت...
-
دلم برات تنگ شده بود
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 23:15
دیشب وقتی چشمهام رو روی هم گذاشتم تصویر تو در ذهنم نقش بست اما تار بود.... درست نمیدیدم... دیشب دلم برات تنگ شده بود... دلم همیشه برات تنگه... از اولشم تنگ بود حتی وقتی که کنارم بودی و دستات تو دستم بود.... همیشه ازم دور بودی.... همیشه.... دیشب گوشه چشمام به یادت تر شد.... دیشب دلم یه سوزش عجیبی داشت... دیشب دلم هوات...
-
دستانت را کجا بیابم......
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 23:04
هزاران دستـــــــم به سویم دراز شود !!! پــــــــس خواهم زد… تنــــــــــها … تمنای دستان تـــــــــــو را دارم … منبع:http://amirali20tanha.blogfa.com/
-
تو باش...........
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 23:04
وقـتـی حـس میکـنم جآیــی در ایــن کرِه ی خآڪـی تــو نفس میکــشــی و مـن از هــمآטּ نفـس هآیتـــ ،،، نفس میکشم ! تـو بــآش !!! هـوآیتـــ ! بـویـتـ ! برآی زِنده ماندنم ڪـآفـــی است … منبع:http://amirali20tanha.blogfa.com/
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 23:02
خودم را به شادیِ تو فروختم و حواسم نبود که حواست به بهایِ من نیست حال خیالت را می فروشم تا خودم را پس بگیرم منبع:http://amirali20tanha.blogfa.com/
-
ای کاش.........................
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 23:01
ای کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ برلب داشته باشم ای کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه چیز را فراموش می کردم منبع:http://amirali20tanha.blogfa.com/
-
از تو..........
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 23:00
از تو عبور میکنم ، فقط نگاه میکنی من اشتباه میکنم ، تو هم گناه میکنی ازم عبور میکنی ، ببین، سقوط میکنم به من نگاه کن ، بزن ، فقط سکوت میکنم منبع:http://amirali20tanha.blogfa.com/
-
داستان انتظار...
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 23:00
در یک روز خزان پاییزی پرستویی را در حال مهاجرت دیدم به او گفتم: چون به دیار یارم میروی به او بگو دوستش دارم ومنتظرش می مانم. بهار سال بعد پرستو نفس نفس زنان آمد. و گفت: دوستـــــش بدار ولی من ت ظــــــــرش نمـــــــــان. منبع:http://amirali20tanha.blogfa.com/
-
خوش خیال.......
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:59
چه خوش خیال بودم که همیشه فکر میکردم در قلب تو محکومم به حبس ابد!!!!!!! یکباره جا خوردم.....!!!!!!! وقتی زندانبان به یکباره بر سرم فریاد زد: هی......تو........آزادی........ و صدای گامهای غریبه ای که به سلول من می آمد....... منبع:http://amirali20tanha.blogfa.com/
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:58
باد آورده را باد میبرد.......... قبول!...... اما تویی که با پای خودت آمده بودی چرا؟؟ خیابان نیست که از همان جایی آمدی بروی ... بفهم! ... این لامصب اسمش احساس است . گفتی دوستم داری به اندازه ی قطرات بارانی که به صورتت می ریزد و من هم دوستت دارم بدون توجه به چتری که روی سرت گرفته ای برگرد!!!یادت...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:56
خـــــــدایا غـــــم خـــورده ام به مقــــدارٍ کافــــی، ممـــــــنون ! میــــل نــــدارم دیگــــر، مـــــــی شــــود یــــک استــــکان مـــــرگ بـــــرایم بریـــــــزی؟ امشب غم ها برایم مهمانی گرفته اند... و من میخواهم بترکانم ... همه ی بغض هایم را ... من که به هیچ دردی نمیخورم . . . این دردها هستند که چپ و راست به...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:55
یکی رادوست می دارم ولی افسوس اوهرگزنمی داند نگاهش می کنم شاید بخواند ازنگاه من که اورادوست می دارم ولی افسوس او هرگزنگاه هم رانمی خواند وقتـــی مـــرا " شمــــا " خطابــ میکنی! درد دارد... درد دارد... بفهم... گاهی باید نباشـــــی ؛ تا بفهمـــــی نبودنت واسه کی مهمـــــــه ! اونوقـــــــته که میفهمی باید...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:54
التماس مال دیروز بود مال وقتی که بچه بودیم امروز....میخواهی بروی؟ خوب برو ....خداحافظ... یادت باشه اگه کسی گفت دوست دارم بگو چند ساعت دوستم داری.....؟ تقصیر از من است آن زمان که گفتی قول بده همیشه کنارم بمانی یادم رفت بپرسم کنار خودت یا خاطره هایت؟؟؟!!... هیچگاه برای بدست آوردن محبت کسی "تنت" را به او نسپار...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:52
سوسک بهانه بود دلم بغل می خواست سرد بودنم را بگذار پای گرم بودنت با دیگران... سخت ترین کار دنیا بی محلی کردن به کسیه که با تمام وجود دوسش داری........... بدترین درد آن است که برای توقف ریزش دانه های اشکت لبخند بزنی..... راست مى گفت:آدم باگذشتى بود....، ازمن هم گذشت...... اشتباه من این بود که کسی رو پاشوره میکردم که از...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:49
با همه چیز کنار امده ام جزباورجمله اخر تو .. چیزی بینمون نمونده...!!! بزرگترین اشتباهم این بود که التماس کردم بمانی... نمی ارزید دیرفهمیدم ... محبتت را نثار کسی کن که لایق آن باشد نه تشنه آن زیرا هر تشنه ای روزی سیراب می شود.... اگه اشغالی حداقل قابل بازیافت باش ...!! شمارش که می بینی دلت میریزه خوشحال نباش ... شاید...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:47
وقتی تمام راه را آمدم وقتی تا تو هیچ نمانده بود چقدر دیر یادش آمد خدا که ما قسمت هم نبودیم! منبع:http://www.mahisaaa.blogfa.com/
-
دردناک ترین جای قصه اونجاست که برات ارزوی خوشبختی میکنه
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:46
به رویت نیاوردم اما از همان جایی که به جای "تو" گفتی"شما" فهمیدم پای او در میان است.......... انقدر موهایم را کوتاه خواهم کرد که خاطر انگشتانت را از یاد ببرند........ بعد از تو عادتم شده فقط خوردن قهوه ی تلخ بی چاره من یادت با من چه کرده که برای فراموش کردن شیرینی عشقمان به هر چیزی چنگ میزنم.......
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:42
وقتی بهت میگه : جات خالیه .... نگو دوستان به جای ما!شاید منتظر اینه که بگی : جامو نگهدار ؛ زود میام ... !! دل خوش نباش از این که هر روز با یکی هستی ... این که هر کسی می تونه با تو بودن را تجربه کنه ... نشان از بی لیاقت بودن توست ، نه چیز دیگر . . . . . .! دنبال کسی نیستم که وقتی میگم میرم بگه: " نرو " کسی رو...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:41
من ، با کناری ات، کنار نمی آیم !!!! کنار می روم …… منبع:http://www.mahisaaa.blogfa.com/
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:40
همه گفتن:عشقت داره بهت خیانت می کنه! گفتم:می دونم! گفتن:این یعنی دوستت ندارهاااا! گفتم: می دونم! گفتن:احمق یه روز میذاره میره تنها میشی ! … گفتم:می دونم! گفتند:پس چرا ولش نمی کنی..؟! گفتم:این تنها چیزیه که نمی دونم برای خیانت ، هزار راه هست، اما هیچ کدام به اندازه تظاهر به دوست داشتن کثیف نیست تنهاییم را به گردن هیچکس...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:39
اسمت چه بود؟؟! می خواهم تمام بن بست های زندگی یم را به نامت بکنم... منبع:http://www.mahisaaa.blogfa.com/
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:38
من یک غریبه دیروز آشنای امروزوفراموش شده فردایم درآشنایی امروز می نویسم تادرفراموشی فردا یادم کنی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:36
چقدر این دوست داشتن های بی دلیل خوب است.... درست مثل همین باران...که بی سوال... فقط میبارد ...ارام ...شمرده شمرده...فقط میبارد... چقدر این دوست داشتن های بی دلیل خوب است
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:35
موضوع غم انگیز در خصوص زندگی ، کوتاه بودن آن نیست... بلکه غم انگیز آن است که ما زندگی را خیلی دیر شروع میکنیم!!! .
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:35
داره بارون میاد کوچه بازم لبریزه احساسه هنوزم نم نم بارون صدای ما رو میشناسه همین دیروز بود انگار تو با من تو همین کوچه میگفتی زندگی وقتی تو با من نیستی پوچه آهای بارون پائیزی کی گفته تو غمانگیزی تو داری خاطراتم رو تو ذهن کوچه میریزی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:35
. از میان دو واژه انسان و انسانیت .... اولی در میان کوچه هــا و ..... و دومی در لابه لای کتابها سرگردان است ...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:35
. من از طرز نگاه تو امید مبهمی دارم، نگاهت را مگیر از من که با آن عالمی دارم...!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:34
یک حس عجیب ، یک غزل ، بارانی غمهای بزرگ یک بغل ، بارانی هر روز به روی ریل بی تابی ها درگیر هزار و یک شتل ، بارانی از کودکیش چقدر دور است اما عاشق شدنش چه بی محل ، بارانی ای کوچه ی خاطرات ، من هم بازی گرگم به هوا ، اتل متل ، بارانی یک ظهر صدای شیشه ی همسایه با شیطنت حسن کچل ، بارانی بعد از گذر تمام آنها امروز آلوده به...