-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:34
کاش بارانی ببارد قلبها را تر کند بگذرد از هفت بند ما صدا را تر کند قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها رشته رشته مویرگهای هوا را تر کند بشکند در هم طلسم کهنه ی این باغ را شاخه های خشک بی بار دعا را تر کند مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت سرزمین سینه ها تا نا کجا را تر کند چترها تان را ببندید ای به ساحل مانده ها شاید این...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:34
وای ؛ باران باران شیشه ی پنجره را بَاران شست. از دل من اما ، چه کسی نقش تو را خواهد شست؟ آسمان سربی رنگ ، من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ. می پرد مرغ نگاهم تا دور وای باران باران پرمرغان نگاهم را شست.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:34
خیلی وقته دیگه بارون نزده رنگ عشق به این خیابون نزده خیلی وقته ابری پرپر نشده دل آسمون سبک تر نشده مه سرد رو تن پنجره ها مثل بغض توی سینه ی منه ابر چشمام پر اشکه ای خدا وقتشه دوباره بارون بزنه خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده قلبم از دوری تو بد جوری دلتنگ شده بعد تو هیچ چیزی دوست داشتنی نیست کوه غصه از دلم رفتنی نیست...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:33
دوستی ها کمرنگ... بی کسی ها پیداست... راست گفتی سهراب... آدم اینجا تنهاست...!!!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:33
بی انصافیست که تو را به شمع تشبیه کنم زیرا شمع را میسازند تا بسوزد اما تو میسوزی تا بسازی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:33
. آرزویـــــــ منـــــ مـــاندنـــــ اوستــــ ... امـــّا........... اما خُدایــــــا اگر آرزویـــــ او رفتــــنــــ منْــــ اســـتــــ ؛ آرزویـــــــ او را بـــرآوردهــــ کـــــــنــــ !! مــــــنْـــــ دیگر آرزوییـــــــ ندارمــــــ ..
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:32
عبور میکنم ؛ هر روز ؛ از نیمکت های خالی پارک؛ طوری که انگار کسی؛ در نیمکت های آخر؛ انتظارم را می کشد؛ به آن جا میرسم؛ باید وانمود کنم که ؛ باز هم دیر رسیده ام
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:31
من زندگی را دوست دارم ولی از زندگی دوباره می ترسم دین را دوست دارم ولی از کشیش ها می ترسم ... قانون را دوست دارم ولی از پاسبان ها می ترسم عشق را دوست دارم ولی از زنها می ترسم کودکان را دوست دارم ولی از آیینه می ترسم سلام را دوست دارم ولی از زبانم می ترسم من می ترسم پس هستم این چنین می گذرد روز و روزگار من
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:30
همیشه گفتیم : اونی که گریه می کنه ، یک درد داره اما اونی که می خنده هزار تا ! ؟ در حالی که باید بگیم : اونی که می خنده هزار تا درد داره ولی اونی که گریه می کنه به هزار تا از دردهاش خندیده اما جلوی یکیشون کـــــــــــم آورده
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:29
رایم نقاشی کن نم نم باران را تا شوره زار خشک دل تنگی ام دشتی سرسبز گردد و آشیان شقایق ها نقاشی کن سایه بان امنیت را ... تا در زیر آن ببافم فرشی از جنس آرامش و بنشینم بنشینم در انتظار تو
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:29
. از آدمها دلگیر نشو نیش زدن طبیعت شونه سال هاست که به هوای بارونی می گن: خــــــراب... !!!!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:28
اییز را دوست دارم پاییز فصل هزاران رنگ است پاییز می گوید کهنگی ها را باید دور ریخت پاییز به من آموخت باید نو شد نو دید نو خواند و نو نوشت پاییز به یادم می آورد برای دیدن رقص گلها در بهار باید ایستاد پاییز می آموزد حتی عریان هم میتوان با سرما ؛ طوفان ؛ باد ؛ باران در نوردید پاییز ایمان دارد که بهار در راه است پاییز...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:28
چون همیشه مردن سهم انسان هاست...... برای عبرت ماست این افتادنها .لی کیست که عبرت بگیرد.؟؟؟
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:28
وقتی که دنیا دود شد شاید فراموشت کنم کاشانه ام نابـــــود شد شاید فراموشت کنم آسان ز دستم داده ای باشد به این هم راضیم وقتی که اشکم رود شد شاید فراموشت کنم هرگز زدستت این چنین سیلی به احساسم نخورد باشد بزن بد تر بزن اما به دســـــــــتانت قسم وقتی که تارم پود شد شاید فراموشت کنم
-
اه دل
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:27
چـــقدر سَختـﮧ ؛ هَمـﮧ سُرآغـ ڪــَسیو اَزت بگیرَטּ ڪِ فقط تو میدونـﮯ کـِ دیگـﮧ نیست ... سَخت تَرش وَقتیـﮧ کـِ مَجبورﮮ لَبخند بزَنـﮯ و بگـ♥ﮯ خوبـ✗ــﮧ ! .
-
آقا خیلی ساده بگم گند زدیم به همه چیز دیگه بیا.......
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:20
سوهان می کشم قصه دلتنگی هایم را تا هموار سازم جــــاده های آمدنت را.......... منبع:http://laila1389.blogfa.com/
-
فاصله بهانه است!!!
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:20
باران که می بارد...دلم برایت تنگ تر می شود...راه می افتم ...بدون چتر...من بغض می کنم ...آسمان گریه. منبع:http://laila1389.blogfa.com/
-
حس آرامش
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:18
لحظه هایی از این دنیا به خستگی روحم پی می برم وقتی که در پی گذر این فصلهای جاری که دیگر جز صدای بادش نیست وتصویری غریب ومبهم از روزهایی که حجیم ترین منظومه ی سکوتت را می شکند وتو دوست داری برای اینهمه بیقراری لحظه ای پلکهایت را اگر شده به هم بگذاری وبرای ثانیه ای آرامشی را که مثل یک پروانه در خیالت می نشیندوبر شانه...
-
وقتی که...
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:17
وقتی تو خودت گیر می کنی وقتی همه چیز برات میشه یه سوال ! وقتی توی تکرار صحنه ها اسیر میشی وقتی اونقدر خسته میشی که حتی از فکر کردن به فکر کردن هم بیزار میشی وقتی کسی نیست که بفهمه چی میگی وقتی مطمئنی ! اونی که امروز میاد فردا میره .. وقتی مجبوری خودتم گول بزنی وقتی حتی شهامت خیلی چیزها رو نداری !!! وقتی می دونی هیچ کس...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:17
اون وقته که دیگه بلا تکلیفی وهیچی راضیت نمیکنه حتی نفس کشیدنم واست سخته منبع:http://laila1389.blogfa.com/
-
یه وقتایی هست....
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:16
یه وقتایی هست میبینی فقط خودتی و خودت ... ! دوســـت داری ، همـــدرد نداری ... خانـــواده داری ، حمــــایت نداری ... عشــق داری ، تکـــیه گاه نداری ... مثل همیشه ؛ هــمه چی داری و هــیچی نداری!! منبع:http://laila1389.blogfa.com/
-
خدا من شاکیم...
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:15
خـــــدایا میـــوه ی کــــدام درخـتـتــــــ را گــــاز بــــزنم کـــه از زمیـــن رانــده شـــوم؟ خدایا..... خط و نشان دوزخت را برایم نکش جهنم تر از این جا جایی را سراغ ندارم می گویند : هرکه بامش بیش ، برفش بیشتر ؛ خدایا ؛ بی خانمانم ؛ حواست هست ؟ چگونه می شود از خدا گرفت چیزی را که نمی دهد ؟!! می گویند قسمت نیست ،...
-
خدا جهان تاریکی محض است...
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:14
خدایا … دیگر زمینت بوی زندگی نمیدهد… خدایا... کودکان گل فروش را می بینی؟ مردان خانه به دوش... دخترکان تن فروش... مادران سیاه پوش... واعظان دین فروش... محرابهای فرش پوش... پسران کلیه فروش ... زبانهای عشق فروش... انسانهای آدم فروش... همه را می بینی.... میخواهم یک تکه از آسمانت را بخرم دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد....
-
.....؟
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:13
هزار کلمه بر جای خالی ات ریختم اما پر نشد ، به گمانم که نه ، حتما از جنس بی نهایتی . منبع:http://laila1389.blogfa.com/
-
تقدیم به موعود...
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:12
آخرین نوشته ها وواگویه هایم را یادت هست ، می دانم خواندنشان لیاقت می خواهد . مــن می نویسم و تـــــــــو نـــــمی خوانی ! امـــــــــــا مخاطب که تو باشی … مدیـــــــونم اگر ننــــــــویسم. منبع:http://laila1389.blogfa.com/
-
به همون روز تولد منو برگردون ...
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:11
رد پاهایم را پاک می کنم به کسی نگویید من روزی در این دنیا بودم... خدایا می شود استعـــــفا دهم!؟ کم آورده ام...!!! منبع:http://laila1389.blogfa.com/
-
خدایا کمی عشق ببار...
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:10
دعای باران چرا ؟ دعای عشق بخوان !! این روزها دلها تشنه ترند تا زمین ؟ خدایا کمی عشق ببار... منبع:http://laila1389.blogfa.com/
-
بازم دلتنگی اما از نوع ...
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:09
شده یه چیزی تو دلت سنگینی کنه....؟؟؟ خیلی سخته ادم کسی رو نداشته باشه... دلش لک بزنه که با یکی درد دل کنه ولی هیچکی نباشه... نتونه به هیچکی اعتماد کنه هر چی سبک سنگین کنه تا دردش رو به یکی بگه ... نتونه آخرش برسه به یه بن بست ... تک وتنها با یه دلی که هی وسوسش می کنه اونو خالی کنه ... اما راهی رو نمی بینه سرش روکه...
-
بی قراری
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:07
دلم از نبودنت پر است آنقدرکه اضافه اش از چشمانم می چکد منبع:http://laila1389.blogfa.com/
-
نوشدارو بعد از مرگ سهراب...
سهشنبه 28 آذرماه سال 1391 22:07
یاد من کردی ولی روزی که دیگر دیربود مهربان گشتی ولی مهر تو بی تاثیر بود آمدی اما جوانی رفته بود از دست من عمرم آخر شد زبس در این سفرتاخیر بود منبع:http://laila1389.blogfa.com/