قصه ی سوختن و ساختن..
یک قصه ی تکراری ست
سوزاندن اما...
قصه ای ست که هیچکس جرأت روایتش را ندارد !
http://anesherlli.blogsky.com
می خواهم برگردم به روزهای کودکی
آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ...
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند .
تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.
تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود ... !
http://anesherlli.blogsky.com
چون ستاره ترا نگاه کردم
تا سحر گاه خدا خدا کردم
دلی بــاختم برای دیدن تو
آنچه داشتم به تو فدا کردم
چی بگویم چرا نهان گشتی
هــــر دری میزدم ندا کردم
شب که مرگ بهار میدیدم
غصه و گریه و نــــوا کردم
دل خشکیده ی گـــــــــل شببو
با دو ســه قطره اشک دوا کردم
بسکه دیوانه گشت سینه ی من
ســــــــــر دل از بدن جـــدا کردم
سنگی حک کرده و نوشتم این
رفته بــــــاز عاشقی دعا کردم
امشب اینجا هوا بارانیست
تــــو کجائی ترا صدا کردم
هر کف پا که بر زمین میخورد
یاد تو یــــــــــــاد آشنا کردم
سالهایست که بر نمیگردی
دیده ی انتظار ســیاه کردم
وای دیگر مرا امیدی نیست
دل سنگ تــــــرا رها کردم
http://nasjan.blogsky.com/
تا زنده ام امید به فردا نمیکنم
دل کنده ام ز یار خدایا نمیکنم
چون لاله ها که مرگ بهاران ندیده بود
فریاد زار و ناله به صحرا نمیکنم
مست شراب شعر تو بودم تمام شب
دیگر هوس به ساقی و مینا نمیکنم
ای آسمان ستاره ی غمگین شب کجاست
هر گوشه ی که است تماشا نمیکنم
میگفت عاشقم ولی حرفش بهانه بود
از سنگدلان وفا تمنا نمیکنم
یکدم نگشت به لعل لبش آشنا لبم
دیگر نثار بوسه به لبها نمیکنم
گفتم دعا کن که بمانم به عشوه گفت
دست دعا به عالم بالا نمیکنم
میبرد سیل اشک مرا لحظه ی وداع
ترسی من از تلاطم دریا نمیکنم
ای مرگ غریب شهر شدم سر نمیزنی
دیگر هوس به بودن دنیا نمیکنم
احساس پاک شاعری را زیر پا نمود
گویا که مرده ام که پروا نمیکنم
http://nasjan.blogsky.com/
لنگه های چوبی درب حیاطمان گرچه قدیمی اند و جیر جیر می کنند
اما.......
خوش به حالشان که لنگه هم اند
حسین پناهی
http://ranginak.blogsky.com
قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق
عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست.
چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!
که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی
و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره
نشینی
و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی
و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری…
http://ranginak.blogsky.com
دوستت دارم به چشمانی که رنگش رنگ شبهاست
به آن نازی که در چشم تو پیداست
به لبخندی که چون لبخند گلهاست
به رخسارت که چون مهتاب زیباست
به گلهای بهار و عشق و هستی
به قرآنی که او را می پرستی
قسم ای نازنین تا زنده هستم
تو را من دوست دارم....میپرستم
http://ranginak.blogsky.com/
گفتمش دل میخری پرسید چند ؟
گفتمش دل مال تو تنها بخند
خنده کردو دل زدستانم ربود
تا به خود باز آمدم او رفته بود
دل زدستش روی خاک افتاده بود
جای پایش روی دل جا مانده بود
http://ranginak.blogsky.com/
«چه روزگار غریبیه!!! همیشه دلمو اونایی شکستن که هرگز دلم به شکستن دلشون راضی نبوده!!!»
http://blackcoffee.blogsky.com/
می دونم!
همه گفتن : عـشقت داره بهت خیانت می کنه!
گفتم: می دونم!
گفتن: این یعنی دوستت ندارهاااااااا!
گفتم: می دونم!
گفتن: احمق! یه روز میذاره میره و تنها میشی.
گفتم: می دونم!
گفتن: پس چرا ولش نمی کنی؟؟؟
گفتم: این تنها چیزیه که نمی دونمـــــــــ...!!
ازت خواهش میکنم . تنهام نزار یادت رفت گفتی یکی یک دونه قلبتم؟یادته گفتی همیشه باهاتم؟اینطوری؟به هیچ کدوم از حرفات عمل نکردی.....
سوختم خاکسترم را باد برد
بهترین یارم مرا از یاد برد