من دیـــوانه ی آن لـــحظه ای هستــم
که تو دلتنگم شوی
و محکم در آغوشم بگیــری
و شیطنت وار ببوسیم
و من نگذارم
http://fereshteh67-91.blogsky.com/
دیگر تحمل نفس هایی که در اوج تنهایی با هق هق گریه بالا می آیند را ندارم...
چقــدر باید بگذرد؟؟
تا مـن
در مـرور خـاطراتم
وقتی از کنار تــو رد می شوم.
تنـــم نلــرزد…..
بغضــم نگیــرد…..
http://fereshteh67-91.blogsky.com/
دلم تنگ است ..
تنگِ توئی که تا هرگز نمی آیی ..
تنگِ توئی که به غیر از خیالاتِ دلم ..
در هیچ کجایِ زندگیَم .. هرگز نمی پائی ..
دلم تنگ است ..
برایِ یک لحظه تو را دیدن ..
وقتی ..از پشتِ پرچینِ رویاهایِ شبانه یِ من ..
آرام و پُر غرور .. به سرزمینِ خوابِ دلم . تو می آیی ..
http://fereshteh67-91.blogsky.com/
وقتی دو دل به هم نزدیک می شوند ...
آنجا که حل می شوند در وجودِ هم ...
آنجا که هستیشان با هم یکی می شود ...
در اوجِ انحلال در نگاهِ هم .....
به حسِ قشنگِ بوسه می رسند .....
این بوسه نه از رویِ غریزه است و نه از سرِ نیاز ....
این بوسه .. نشانه ی محبت است و مهر ...
که مزه اش .. تا ابد می ماند به لب ...
همچو مستی شبانه نیست که بپرد روزِ بعد ...
کاش طعمِ تمامِ بوسه ها ... جاودانه بود ...
تا نگویند هر کجا که عشق و عاشقی فقط یک افسانه بود
http://fereshteh67-91.blogsky.com/
در شبِ سردِ نگهم ..
می درخشی چون ماه ..
می خزی در دل من ..
نرم و سبک ..
از دلم می گیری ..
همه اندوه مرا ..
ای تو .. با من ..
در همه جا ..
مرسی که به روی دل من می پاشی ..
رنگ آرامش را ..
خسته از ادمهایم ..
خسته از طعنه شان ..
باز کن .. اغوشِ دلت ..
که دلم .. آغوشِ زیبایِ تو را می طلبد ..
تو بمان در دل من .. تنها .. تو بمان ..
تو بتاب بر شبِ من .. تنها .. تو بتاب .
http://fereshteh67-91.blogsky.com/
خدایا مرا به شهرِ قصه هایِ قشنگِ خودت ببر
آنجا که می شود در آن .. بی غصه ترین باشم
آنجا که در میانِ همه طوفانها
می شود .. که .. آرام ترین باشم
http://fereshteh67-91.blogsky.com/
به تو .. فکر می کنم .. ای یادِ قشنگ ..
به تو .. که .. حسِ زیبامی ..
به تو .. که .. یک سَرِ سوزن ..
من رو از خودت نمی دانی ..
http://fereshteh67-91.blogsky.com/
من چقد خوشبختم که به او دل دادم
بی هراس و تردید ، باورش می دارم
چه دلی داشت ز من ، نتوان باور کرد
گله هایی می کرد که توانم کم کرد
دوری چند روزه ، چقدر آزارش داد
که غریب و آشنا ، نام مجنونش داد
آن همه شادابی ، از وجودش دست شست
نا امیدی و درد ، روح او را آشفت
گفت که من چون آبم ، او وجودش تشنگی
حس و حال عشق او ، آخر آشفتگی
یعنی او تا این حد به دل من دل بست
که به روی هر کس راه عشقش را بست
حاصل این دوری ، باور قلبم بود
قلب پر دردی که ، در برش سخت آسود
http://tanha66.blogsky.com/
چشم هایم را به بیمارستان بردم
نمیدانم چه مرگشان شده!؟؟
...
هرشب در خواب،
جایشان را خیس میکنند......!
http://tanha66.blogsky.com/
حال و روزت دیدنیست....
http://anesherlli.blogsky.com
خداوندا مرا ببخش ...
خداوندا مرا ببخش که مسلمان نبودم و خودم را مسلمان معرفی کردم
خداوندا مرا ببخش که با عملکردم نه تنها از بی دینی به تو رهنمون نشدم
بلکه چنان بد عمل کردم که چندین ضعیف الایمان را نیز از اسلام و ایمان به تو فراری دادم
خداوندا مرا ببخش که خود را خرج اسلام نکردم
خداوندا ما را ببخش ... ما اسلام را خرج خود کردیم
خداوندا مرا ببخش که آخرت و رضایت تو را به دنیا و تعلقاتش فروختم ...
به دنیایی که هزار داماد اختیار کرده و تمامشان را کشته ...
خداوندا مرا ببخش ...
http://anesherlli.blogsky.com
اگر در یک زمان عاشق دو نفر شدی
نفر دوم را انتخاب کن ...
زیرا اگر به راستی عاشق اولی شده بودی
به دومی دچار نمی شدی ...
جانی دپ
http://anesherlli.blogsky.com
تــــقصــیر تو نـــیست
مـــقصـــر معــلم دستــور زبان فارسی بود که به من نگفت:
من با هر تویی مـا نمی شود!
http://anesherlli.blogsky.com