اییز را دوست دارم
پاییز فصل هزاران رنگ است
پاییز می گوید کهنگی ها را باید دور ریخت
پاییز به من آموخت باید نو شد نو دید نو خواند و نو نوشت
پاییز به یادم می آورد برای دیدن رقص گلها در بهار باید ایستاد
پاییز می آموزد حتی عریان هم میتوان با سرما ؛ طوفان ؛ باد ؛ باران در نوردید
پاییز ایمان دارد که بهار در راه است
پاییز باور دارد بهار نو می آید نو تر از قبل
پاییز شاید می اندیشد چه میشد اگر همه نو میشدند...
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
باران که می بارد...دلم برایت تنگ تر می شود...راه می افتم ...بدون چتر...من بغض می کنم ...آسمان
گریه.
ادامه مطلب ...
لحظه هایی از این دنیا به خستگی روحم پی می برم وقتی که در پی گذر این فصلهای جاری که دیگر جز صدای بادش نیست وتصویری غریب ومبهم از روزهایی که حجیم ترین منظومه ی سکوتت را می شکند وتو دوست داری برای اینهمه بیقراری لحظه ای پلکهایت را اگر شده به هم بگذاری وبرای ثانیه ای آرامشی را که مثل یک پروانه در خیالت می نشیندوبر شانه های خسته تو فرود می آید رابا این رویا غرق کنی وتو در خلوت با روحت همه چیز را گم می بینی وچکیدن آرامش است برروحت همچون شبنم بر سبزه وبگذار با این حس تنها بمانی وخودرا در بیکران این حس ناب آزاد ورها ببینی . هنگامی که تلنگری به روانت خورد وآرام گرفتی به معجزه تابیدن نور، ایمان بیاور و پلکهایت را چون شکوفه ی تازه که در روح باز میشود را آرام بازکن.
دوست عزیزاگه روزی این حسو تجربه کردی به یاد ماهم باش.
ادامه مطلب ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ادامه مطلب ...