غمکده عشق

شعر و مطالب عاشقانه

غمکده عشق

شعر و مطالب عاشقانه

وقتی بهت میگه : جات خالیه ....

نگو دوستان به جای ما!شاید منتظر اینه که بگی :

جامو نگهدار ؛ زود میام ... !!


دل خوش نباش از این که هر روز با یکی هستی ...


این که هر کسی می تونه با تو بودن را تجربه کنه ...

نشان از بی لیاقت بودن توست ، نه چیز دیگر . . . . . .!



دنبال کسی نیستم که وقتی میگم میرم بگه:


" نرو "

کسی رو میخوام که وقتی گفتم میرم بگه:


"صبر کن منم با هات بیام , تنها نرو"




  تو همیـــشه میگفتـــــی :

   مـــــــن ، یه تار موی تو را به هیچ کس نمیــــــدهم!

    اینقدر تار های موی من را به این و آن دادی تا کچــــل شدم 

    حـــــــالا برو دســـــت از سر کچلم بردار...



وقتی گند زدی ب زندگی طرفو رفتی..

.حداقل وقت رفتن دهنتو ببند

نگو مواظب خودت باش قسمت نشد......!


ادامه مطلب ...


 من ،


با کناری ات،


کنار نمی آیم !!!!


کنار می روم ……

ادامه مطلب ...


همه گفتن:عشقت داره بهت خیانت می کنه!

گفتم:می دونم!

گفتن:این یعنی دوستت ندارهاااا!

گفتم: می دونم!

گفتن:احمق یه روز میذاره میره تنها میشی !

… گفتم:می دونم!

گفتند:پس چرا ولش نمی کنی..؟!

گفتم:این تنها چیزیه که نمی دونم



 برای خیانت ، هزار راه هست،


اما هیچ کدام به اندازه تظاهر به دوست داشتن کثیف نیست

تنهاییم را به گردن هیچکس نمی اندازم ،

گردن هیچکس تاب این همه سنگینی را ندارد !!!


    دروغ می گفت........

دیگری را دوست می داشت...

      بارها از او پرسیدم دوستم داری می گفت:آری

آخر از پای شکیبایی افتادم گفتم راستش را بگو هرچند هم که سخت باشد تو را خواهم بخشید......

آیا پای یکی دیگر در میان است؟

کمی چرب زبانی کرد و در آخر گفت: آری

گفتم تو سال ها به من دروغ گفتی این بار من به تو دروغ می گویم:

                       تورا هیچ وقت نخواهم بخشید

ادامه مطلب ...


اسمت چه بود؟؟!

می خواهم

تمام بن بست های

زندگی یم را

به نامت بکنم...

ادامه مطلب ...

من یک غریبه دیروز آشنای امروزوفراموش شده فردایم درآشنایی امروز می نویسم تادرفراموشی فردا یادم کنی

چقدر این دوست داشتن های بی دلیل خوب است....

درست مثل همین باران...که بی سوال...

فقط میبارد ...ارام ...شمرده شمرده...فقط میبارد...

چقدر این دوست داشتن های بی دلیل خوب است


موضوع غم انگیز در خصوص زندگی ، کوتاه بودن آن نیست...

بلکه غم انگیز آن است که ما زندگی را خیلی دیر شروع میکنیم!!!
.

داره بارون میاد کوچه بازم لبریزه احساسه
هنوزم نم نم بارون صدای ما رو میشناسه

همین دیروز بود انگار تو با من تو همین کوچه
میگفتی زندگی وقتی تو با من نیستی پوچه

آهای بارون پائیزی کی گفته تو غم‌انگیزی
تو داری خاطراتم رو تو ذهن کوچه می‌ریزی

.
از میان دو واژه انسان و انسانیت ....


اولی در میان کوچه هــا و .....


و دومی در لابه لای کتابها سرگردان است ...


.
من از طرز نگاه تو امید مبهمی دارم،
نگاهت را مگیر از من
که با آن عالمی دارم...!


یک حس عجیب ، یک غزل ، بارانی

غمهای بزرگ یک بغل ، بارانی

هر روز به روی ریل بی تابی ها

درگیر هزار و یک شتل ، بارانی

از کودکیش چقدر دور است اما

عاشق شدنش چه بی محل ، بارانی

ای کوچه ی خاطرات ، من هم بازی

گرگم به هوا ، اتل متل ، بارانی

یک ظهر صدای شیشه ی همسایه

با شیطنت حسن کچل ، بارانی

بعد از گذر تمام آنها امروز

آلوده به ذهن مبتذل ، بارانی


کاش بارانی ببارد قلبها را تر کند

بگذرد از هفت بند ما صدا را تر کند

قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها

رشته رشته مویرگهای هوا را تر کند

بشکند در هم طلسم کهنه ی این باغ را

شاخه های خشک بی بار دعا را تر کند

مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت

سرزمین سینه ها تا نا کجا را تر کند

چترها تان را ببندید ای به ساحل مانده ها

شاید این باران که می بارد شما را تر کند

وای ؛ باران باران

شیشه ی پنجره را بَاران شست.

از دل من اما ،

چه کسی نقش تو را خواهد شست؟

آسمان سربی رنگ ،

من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ.

می پرد مرغ نگاهم تا دور

وای باران باران

پرمرغان نگاهم را شست.

خیلی وقته دیگه بارون نزده

رنگ عشق به این خیابون نزده

خیلی وقته ابری پرپر نشده

دل آسمون سبک تر نشده

مه سرد رو تن پنجره ها

مثل بغض توی سینه ی منه

ابر چشمام پر اشکه ای خدا

وقتشه دوباره بارون بزنه

خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده

قلبم از دوری تو بد جوری دلتنگ شده

بعد تو هیچ چیزی دوست داشتنی نیست

کوه غصه از دلم رفتنی نیست

حرف عشق تو رو من با کی بگم؟

همه حرفها که آخه گفتنی نیست

خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده

قلبم از دوری تو بدجوری دلتنگ شده

دوستی ها کمرنگ...
بی کسی ها پیداست...
راست گفتی سهراب...
آدم اینجا تنهاست...!!!