باد آورده را باد میبرد.......... قبول!...... اما تویی که با پای خودت آمده بودی چرا؟؟ خیابان نیست که از همان جایی آمدی بروی ... بفهم! ... این لامصب اسمش احساس است. گفتی دوستم داری به اندازه ی قطرات بارانی که به صورتت می ریزد و من هم دوستت دارم بدون توجه به چتری که روی سرت گرفته ای برگرد!!!یادت راجاگذاشتی!!........نمیخواهم عمری به این امیدباشم که برای بردنش برمیگردی!!!
جای خالیت پرنمیشود دیگر..........حتی.....باخودت!!
اب ریختم تا پاک شود.......هرچی رد پای توست.....از زندگی ام....؟