-
قصه ی سوختن و ساختن...
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1391 17:38
قصه ی سوختن و ساختن.. یک قصه ی تکراری ست سوزاندن اما... قصه ای ست که هیچکس جرأت روایتش را ندارد ! http://anesherlli.blogsky.com
-
روزهای کودکی
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1391 17:33
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود . عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ... بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند . تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1391 15:35
چون ستاره ترا نگاه کردم تا سحر گاه خدا خدا کردم دلی بــاختم برای دیدن تو آنچه داشتم به تو فدا کردم چی بگویم چرا نهان گشتی هــــر دری میزدم ندا کردم شب که مرگ بهار میدیدم غصه و گریه و نــــوا کردم دل خشکیده ی گـــــــــل شببو با دو ســه قطره اشک دوا کردم بسکه دیوانه گشت سینه ی من ســــــــــر دل از بدن جـــدا کردم سنگی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1391 15:34
تا زنده ام امید به فردا نمیکنم دل کنده ام ز یار خدایا نمیکنم چون لاله ها که مرگ بهاران ندیده بود فریاد زار و ناله به صحرا نمیکنم مست شراب شعر تو بودم تمام شب دیگر هوس به ساقی و مینا نمیکنم ای آسمان ستاره ی غمگین شب کجاست هر گوشه ی که است تماشا نمیکنم میگفت عاشقم ولی حرفش بهانه بود از سنگدلان وفا تمنا نمیکنم یکدم نگشت...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1391 15:31
لنگه های چوبی درب حیاطمان گرچه قدیمی اند و جیر جیر می کنند اما....... خوش به حالشان که لنگه هم اند حسین پناهی http://ranginak.blogsky.com
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1391 15:27
قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست. چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی! که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی و خاموش و بی صدا به شادی...
-
خاطرات
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1391 15:25
به رفتگـر, پنهانـی پولی دادم که کوچه ی تو را جارو نزنـــد !! آخر من هنوز از گوشه و کنار آن خاطراتم را جمع نکـــرده ام ...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1391 15:24
دوستت دارم به چشمانی که رنگش رنگ شبهاست به آن نازی که در چشم تو پیداست به لبخندی که چون لبخند گلهاست به رخسارت که چون مهتاب زیباست به گلهای بهار و عشق و هستی به قرآنی که او را می پرستی قسم ای نازنین تا زنده هستم تو را من دوست دارم....میپرستم http://ranginak.blogsky.com/
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1391 15:23
گفتمش دل میخری پرسید چند ؟ گفتمش دل مال تو تنها بخند خنده کردو دل زدستانم ربود تا به خود باز آمدم او رفته بود دل زدستش روی خاک افتاده بود جای پایش روی دل جا مانده بود http://ranginak.blogsky.com/
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1391 15:17
هی فلانی... دل کندن اگر حادثه ای آسان بود... فرهاد به جای کوه کندن دل می کند... h ttp://blackcoffee.blogsky.com/
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1391 15:14
«چه روزگار غریبیه!!! همیشه دلمو اونایی شکستن که هرگز دلم به شکستن دلشون راضی نبوده!!!» http://blackcoffee.blogsky.com/
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1391 15:11
می دونم! همه گفتن : عـشقت داره بهت خیانت می کنه! گفتم: می دونم! گفتن: این یعنی دوستت ندارهاااااااا! گفتم: می دونم! گفتن: احمق! یه روز میذاره میره و تنها میشی. گفتم: می دونم! گفتن: پس چرا ولش نمی کنی؟؟؟ گفتم: این تنها چیزیه که نمی دونمـــــــــ...!!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 اسفندماه سال 1391 15:09
تو زندگی همه یکی "هست"... که "نیست"!!! http://blackcoffee.blogsky.com/
-
بی وفا شدی؟؟؟؟؟
دوشنبه 30 بهمنماه سال 1391 18:12
ازت خواهش میکنم . تنهام نزار یادت رفت گفتی یکی یک دونه قلبتم؟یادته گفتی همیشه باهاتم؟اینطوری؟به هیچ کدوم از حرفات عمل نکردی..... سوختم خاکسترم را باد برد بهترین یارم مرا از یاد برد
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 26 بهمنماه سال 1391 17:52
پس اگه تونستی میای بدو چت؟با همون اسم قبلیت یادته که یه تک حرف بود؟منم همون اسم قبلیم میام.منم کم کم دارم به خودم میام دیگه هدف دارم واسه زندگیم.سه تا هدف بزرگ که اگه برسم به هدفام عالی میشه.فقط امیدوارم........که بشه.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 بهمنماه سال 1391 11:16
روزی که دلم پیش دلت بود گرو دستان مرا سخت فشردی که نرو روزی که دلت به دیگری مایل شد کفشان مرا جفت نمودی که برو
-
هی تو.......اره خودت
شنبه 21 بهمنماه سال 1391 11:14
به جنگل سوخته خاطراتم سوگند درخت یادت را باغبان خواهم بود تا ابد
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 بهمنماه سال 1391 11:12
من هنوز از می چشمان سیاهت مستم گفتم بنویسم که به یادت هستم
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 بهمنماه سال 1391 11:07
در دفتر زندگیت برای سفید ماندن صفحه ی غصه هات همیشه دعا میکنم
-
...افسوس از گذشته
یکشنبه 8 بهمنماه سال 1391 09:53
سلام به روی ماهت فدات شم خب چیکار کنم دیگه وقتی خودت نمی خوای یعنی نمیتونی.تو منو ببخش. عزیز تر از جانم بعضی چیزا هستن که اینجا نمیشه گفت.ایمیل میکنم.میدونم رفتی تا دو هفته بعد اما مینیویسم برا ت تا بعد بخونی.فقط تو رو خدا ایمل یادت نره.گل نازم تا اخر عمر چشم براتم.تا اخر عمر با هر شرایطی.دوست دارم.
-
زجه عشق
جمعه 6 بهمنماه سال 1391 17:50
برات ارزوی خوشبختی دارم.دیگه رسیدنمون محاله مطمئنم.منم دورش خط میکشم تا به خدا ثابت کنم یا تو یا هیچکس.ناراحت نشدما خیالت راحت دیگه مرد شدم و برا اینده خودمه اماده میکنم .فقط بدون تنها عشقم تویی پس همین ارتباط ازم دریغ نکن اگه میتونی اگه راحتی اگه هم دوس نداری ااصلا مجبورت نمی کنم.عشقم.بوس دوست دارم.
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 بهمنماه سال 1391 09:34
یعنی منو هنوز نبخشیدی؟راستی نبخشیدی البته توقع بخشش ندارم حق داری . میدونم سه شنبه همه چیز تموم میشه اره؟سه شنبس؟تو رو خدا راستش بگو.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 بهمنماه سال 1391 23:35
پس به چی ربط داره؟خب مطمئن باش اگه پول داشتم.خیلی زود میومدم شهر شما و اگه میدیدمت نمیذاشتم اینطور شه
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 بهمنماه سال 1391 23:35
پس به چی ربط داره؟خب مطمئن باش اگه پول داشتم.خیلی زود میومدم شهر شما و اگه میدیدمت نمیذاشتم اینطور شه
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 بهمنماه سال 1391 09:50
من غلط بکنم نه اینطور نیس یعنی اگه من پول داشتم اینطور نمیشد.
-
کجا موندی؟
سهشنبه 3 بهمنماه سال 1391 17:45
حب باور کردم حالا چرا چیزی نمیگی؟چرا نمیای ؟نکنه دیگه رفتی؟
-
حرومت باشه...
یکشنبه 1 بهمنماه سال 1391 17:46
حرومت باشه این دنیا تو که از درد من شادی تو که روز جداییمون تموم شهرو گل دادی تو که از شوق مرگ من لباس سرخ پوشیدی کنارم سالها بودی منو هرگز نفهمیدی حرومت باشه این دنیا تو که خون منو خوردی تو که اشک منو هدیه واسه یار خودت بردی یکی با گریه و هق هق چشاشو خیس و تر می کرد یکی شبهاشو با یاد تو و عشق تو سر می کرد یکی بی همدم...
-
سلام
یکشنبه 1 بهمنماه سال 1391 17:42
جدایی درد بی درمان عشق است جدایی حرف بی پایان عشق است جدایی قصه های تلخ دارد جدایی ناله های سخت دارد جدایی شاه بی پایان عشق است جدایی گریه و فریاد دارد جدایی مرگ دارد درد دارد خدایا دور کن درد جدایی که بیزارم دگر از آشنایی http://sahme-eshghe-man.blogfa.com/
-
تو چه میدانی؟
یکشنبه 1 بهمنماه سال 1391 17:41
رفتی و از خاطرت رفت که چه خاطراتی داشتیم واسه فردا های با هم چه قرارا که نزاشتیم رفتی و رفت از خیالت که خیالت زندگیم بود اگه اشتباهی کردم به خدا از سادگیم بود چه تو قصه چه حقیقت یکی بود یکی نبوده این جدایی های مبهم کار دنیای حسوده آخر حکایت عشق نرسید کلاغ خونه شده این پایان کهنه واسه دنیا یه بهونه دلک مونده و روندم...
-
لعنتی
یکشنبه 1 بهمنماه سال 1391 17:35
تموم لحظه هایی که سرگرمیت بودم زندگیم بودی ..... لعنتــــــــــــــــــــی http://sahme-eshghe-man.blogfa.com/